loading...
چشم انتظار
رحمت الله روحي بازدید : 3 دوشنبه 21 بهمن 1392 نظرات (0)

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

ر

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

 

 

 

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى

قانون گرايى در نهج البلاغه(حقوق يكسان مردمان در محضر اميرمومنان )

علي اكبر مظاهري

خطبه 126 نهج البلاغه

يكساني مردمان در برابر قوانين و بهره مندي مساوي و عادلانه مسلمانان از داراييهاي عمومي از احكام حتمي اسلامي است و سنت و شيوه حكومتي پيامبر اكرم (ص) بر همين قاعده و منش بود. اما پس از پيامبر(ص) برخي از حاكمان از اين قانون و سيره عدول كردند و بعضي از مسلمانان را بر بعض ديگر برتري بخشيدند و سهم بيشتري از بيت المال به آنان اختصاص دادند و امتيازهايي برايشان قائل شدند. مثلا: «مهاجرين» را از «انصار» برتر نشاندند و «قريشيان» را بر غير آنان ممتاز ساختند و «عربان» را بر «عجمان» برتر نهادند. امير عادلان (ع) تا كه به حكومت رسيد بر همه امتيازها و تبعيضهاي ناروا قلم بطلان كشيد و مسلمانان را همگان در يك صف و بر يك مكان نشاند.

اين اقدام حضرت كه از نخستين برنامه هاي حكومتي ايشان بود و خبر اجراي آن را از ابتداي كار به گونه علني و آشكار براي همگان بيان فرموده بود به كام «عدالت ناخواهان» و برتري طلبان و امتيازجويان تلخ آمدوبناي ناسازگاري نهادند. پاره اي از آنان گريختند و در دامان معاويه پناه جستند؛ همو كه بي پروا و گشاده دست ثروتهاي كلان. بر سر طمع ورزان مي افشاند و دين و شرافتشان را اگر دين و شرافتي مي داشتند  از آنان مي ستاند! برخي نيز پيمان خويش را با اميرمومنان (ع) شكستند و به جنگ با آن حضرت برخاستند. و نيز پاره اي از فتنه گران. به فتنه انگيزي در جامعه پرداختند. و بعضي هم. بيشرمانه رو در روي امام (ع). به اعتراض ايستادند و ناخشنودي و بلكه خشم پليد خود را از اين مساوات و عدالت ابراز كردند و بي شرم و كتمان و به صراحت و نه كنايت خواهان امتياز و تبعيض شدند. برخي از ياران اميرمومنان (ع)  كه اگرچه خيرخواه بودند؛ اما هنوز. انسان كه بايد منزلت «عصمت و امامت» حضرت را نمي شناختند و ايمان و يقينشان به پايه عقيده «شيعه راستين» نرسيده بود كه امام (ع) را «معصوم» و مصون از هر خط بدانند و عمل وي را عين صواب و مطابق حكم خداوند و پيامبر اكرم (ص) بشمارند  ناصحانه! به حضرت گفتند: اي اميرمومنان! شما كه عموم مردم را مي شناسي ؛ ثروت و نعمت دنيا را دوست دارند. آيا بهتر نيست به آن گروه از معترضان كه از جدايي شان خشنود نمي شوي و مي خواهي كه در كنارت بمانند مال بيشتري بدهي و از بيت المال براي اشراف عرب و سران قريش و برخي ديگر سهمي بيش از ديگران مقرر فرمايي. تا دشمني نورزند و رهايت نكنند و به دشمنانت نپيوندند؛ بلكه ياري ات كنند تا كارها سامان يابد و حكومت نونهادت استوار گردد آنگاه به تساوي و مساوات رفتار كني 1

امير عدالتمندان (ع) از آن اعتراضها و نيز از اين پيشنهاد ناروا برآشفت و در پاسخشان به عتاب فرمود:

ايا از من مي خواهيد تا با ستم بر ملتم كه راهبري شان را عهده دارم ياري (فزوني طلبان و عدالت ناخواهان) را بطلبم و پشتيباني شان را بجويم!

والله! كه هرگز چنين نمي كنم و تا هميشه روزگار بر اين مدار نمي گردم و تا آن هنگام كه ستارگان پي ياپي. در گردش اند چنين منش و روشي را برنمي گزينم.

اگر اين مال و ثروت از آن خودم بود همگان را در تقسيم آن يكسان مي داشتم و به همه بهره برابر مي رساندم تا چه رسد كه اين مال مال خداست (و او به تساوي و عدالت در ميان بندگانش فرمانم داده است)!

هان! بدانيد كه بخشيدن مال به گونه ناسزاوار و به نامستحق آن تبذير است و اسراف (و افراط است و بيرون شدن از عدالت) و اين عطاي نابجا گرچه (در زماني كوتاه) آن بخشنده (افراط گر را) در اين جهان (و در ديدگان ظاهربينان و نزد دنيامحوران) بلندمرتبه مي گرداند؛ اما وي را در جهان آخرت (و نزد ملكوتيان) پايين مرتبه مي سازد. و نزد مردمان گرامي اش مي نماياند و در پيشگاه خداوند سرافكنده و زبونش مي گرداند.

و (اين سنت الهي و قانون بي دگرگوني خداوندي را بگويمتان كه:) هر كس مالش را در مورد ناشايست و نابايست به كار ببرد و به ناسزاواران و نامستحقان ببخشد خداوند او را از سپاسگزاري آن نااهلان محروم مي كند و دوستي و احترام و سپاسشان را نصيب ديگران مي سازد. از اين روست (و نتيجه آن سنت الهي چنين است) كه اگر روزي (روزگار از آن اسرافگر رياكار برگردد  كه چه بسيار هم برمي گردد  و) پاي او بلغزد (و پايگاهش واژگونه شود) و به ياري و ياوري آنان محتاج گردد آنها را بدترين و لئيم ترين رفيقان خواهد يافت! 2

پى نوشتها:

1. اينان و همانندانشان اين اعتراض و پيشنهاد و همانند آن را در باب عزل فرمانداران ناشايست حكومت پيشين همچون معاويه نيز به اميرمومنان (ع) داشتند: كه مثلا: آيا بهتر نيست معاويه و مانند او را فعلا به حال خود بگذاري تا پايه هاي حكومتت قوت گيرد آنگاه عزلشان كني
پاسخ امام (ع) در آن باب نيز مانند جوابشان در اين خطبه است.
2. و آنگاه است كه آن «مگسان گرد شيريني» را جفا كارترين و بي وفاترين و نامهربانترين مردمان و خويشتن را زيانكارترين آدميان خواهد ديد؛ كسي كه اين جهان و آن جهان را توامان باخته است! و چه زيان سنگيني!
منبع:روزنامه جمهورى اسلامى
ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط هر روز آخرین خبر استخدامی را برات اس ام اس میفرستیم در تاریخ 1393/10/09 و 4:10 دقیقه ارسال شده است

سلام وقت بخیر

اگه تمایل داری هر روز آخرین اخبار استخدامی شرکت ، سازمان های دولتی را دریافت کنی

می تونی به لینک زیر جهت فعال سازی بری

http://sms.mida-co.ir/newsletter/6/estekhtam

این نظر توسط دریافت پنل رایگان به همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 در تاریخ 1393/09/07 و 2:15 دقیقه ارسال شده است

باسلام خدمت شما مدیر عزیز

جهت ثبت نام پنل اس ام اس رایگان با همراه خط اختصاصی با پیش شماره 50005 می توانید به آدرس

http://50005.mida-co.ir

مراجعه نمائید.

منتظر حضور گرمتون هستیم

mida-co.ir

این نظر توسط پیشنهاد یک کسب کار هوشمندانه در تاریخ 1393/08/26 و 1:25 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما

این پیام احتمالا آینده ی تجاری شما را متحول خواهد کرد

شما می توانید با حداقل سرمایه ی اولیه ،

صاحب جامع ترین مرکز فروشگاهی و خدماتی شهرتان شوید

جهت کسب اطلاعات بیشتر به وبسایت WWW.IBP24.ORG مراجعه نمایید

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/07/02 و 1:36 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم
شما می توانید با عضویت در طرح همکاری فروش پنل و خطوط پیامکی از بازدید کننده وبلاک خود درآمد کسب کنید
ابتدا وارد آدرس زیر شوید و مراحل ثبت نام رو کامل نمائید
http://sms.mida-co.ir/hamkar
سپس وارد پنل کاربری شوید و از قسمت شبکه فروش و بازاریابی کد های مربوط به فروش پنل را در سایت خود قراردهید بعد از معرفی هر کاربر به شما 25 درصد سود فروش داده می شود
جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت زیر مراجعه نمائید
mida-co.ir
info@mida-co.ir

این نظر توسط سامانه پیامک در تاریخ 1393/04/20 و 3:57 دقیقه ارسال شده است

با سلام خدمت شما مدیر محترم

برای داشتن یک سامانه حرفه ای و رایگان همین حالا اقدام نمائید. سامانه sms5002.ir به شما یک پنل پیامک کاملا اختصاصی رایگان می دهد با این سامانه پنل ارتباطی جدیدی بین سایت و کاربران خود آغاز کنید. برای فعال سازی همین حالا اقدام نمائید.

جهت ثبت نام به آدرس زیر مراجعه نمائید

sms5002.ir/register.php


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 13
  • بازدید کلی : 35